کد مطلب:314179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:430

عجز و لابه ی دانشمند گستاخ در مورد علم حضرت ابوالفضل العباس
گویند: در مجلسی سخن از فضل و عظمت علمی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام به میان آمد. یكی از علمای زاهد غیرشیعه كه در آنجا حضور داشت، به زهد و علم و آثار علمی خود مغرور شده خود را در ردیف حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام یا عالمتر از او دانست. حاضران او را سرزنش كردند و مجلس ختم شد.

بعد از چند روزی او را در حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دیدند كه ریسمانی به گردن خود بسته و سر دیگر ریسمان را به ضریح مطهر گره زده، گریه می كند و با عجز و لابه خود را سرزنش می نماید. ماجرا را از او پرسیدند، در پاسخ گفت: «شب گذشته در عالم خواب دیدم مجلس باشكوهی از علما و برجستگان تشكیل شده است، شخصی خبر داد كه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام به مجلس شما می آید. پس از لحظاتی نور تابان آن حضرت بر آن مجلس تابید و با شكوه بی نظیری وارد مجلس شد. حضرت در صدر مجلس روی صندلی نشست و حاضران همه در برابرش خضوع نمودند. ترس و وحشت، مرا به خاطر جسارتی كه كرده بودم فراگرفت. آن بزرگوار به همه ی افراد حاضر با نظر مهرانگیز نگریست و صحبت كرد. وقتی كه نوبت به من رسید، فرمود: «تو چه می گویی؟!».

من از گفته ام اظهار پشیمانی كردم. فرمود: «من در نزد پدرم و برادرانم حسن و حسین علیهم السلام درس آموخته ام و در دین خود و آنچه كه آموخته ام به مرحله ی یقین رسیده ام، ولی تو در شك و تردید به سر می بری و در امامت امامان حق علیهم السلام شك داری، آیا چنین نیست؟!»

و پس از بیان دیگر با دست مبارك، ضربتی به دهانم زدند كه از خواب بیدار شدم. اكنون به جهل و گمراهی خود اعتراف می كنم و به آستان مقدسش برای درخواست عفو و لطف آمده ام. [1] .



[ صفحه 618]



نظیر این ماجرا، قضیه ی زیر است: در مجلسی، یكی از افرادی كه ظاهرا اهل اطلاع به نظر می رسید می گفت: سلمان از نظر علمی بر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برتری دارد، زیرا حضرت علی علیه السلام در شأنش فرموده:

سلمان بحر لا ینزح؛

سلمان دریای بی پایان است. [2] .

شخص گوینده شبی در عالم خواب دید در مجلس باشكوهی حضور دارد، كه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در صدر آن مجلس نشسته و سلمان دست به سینه برای خدمتگزاری آن حضرت ایستاده است و به او می گوید: «ای مرد، چرا اشتباه می كنی، افتخار من این است كه خدمتگزار فرزند علی علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می باشم».

مقایسه ی حضرت اباالفضل علیه السلام با سلمان



در مقام بحث، روزی عالمی

كرد كاری را كه آن نادان كند



كرد سلمان با ابوفاضل قیاس

سنگ با گوهر مگر میزان كند



سنگ را در رتبه بالاتر شمرد

تا مگر نرخ گهر ارزان كند



گفت: السلمان منا اهل بیت

جسم او جان، جان او جانان كند



رتبه ی او تا فلك بالا برد

پایه ی او بر سر كیوان كند



گفت زینگونه سخنها، بی قیاس

تا اقامه پیش خود برهان كند



ای دریغا پیش ماه چارده

خواست ماهی را مه تابان كند



كرد ثابت ادعا را پیش خود

شب پر آری به شب جولان كند



رفت و سر خوشحال بر بالین نهاد

خستگی را تا مگر جبران كند



آمد او را دخت پیغمبر به خواب

آنكه وصف حضرتش یزدان كند



خط بطلان بر قیاس او كشید

كرد كاری كو به گو، چوگان كند



گفت شرمت باد ازین قول و قیاس

كس كجا در با خزف یكسان كند





[ صفحه 619]





نیستی گر شیر، زین بیشه مرو

چون تویی چون پنجه با شیران كند



پیش داور چون كنی زین داوری

گر ترا این حكم تر دامان كند



كیست سلمان پیش عباس علی

پیش حق تا عرضه ی ایمان كند؟



گر بخواهد او به دست قدرتش

عالمی در قبضه ی امكان كند



بحر جودش چون بجوشد كاینات

بر سر خوان كرم مهمان كند



باب حاجات الی الله اوست اوست

عزم او هر مشكلی آسان كند



می شود درهای دوزخ بسته، گر

او شفاعت از گنهكاران كند



كیست جز او چشمه ی خورشید را

گر بخواهد چشمه ی حیوان كند



درد بی درمان اهل درد را

ذره ای خاك رهش درمان كند



نام سعدش مرده را جان می دمد

یاد لعلش قطره را عمان كند



پیش مهتاب رخش در دل مگر

كس تواند یادی از كتان كند؟!



حسن یوسف چیست؟ در چاه زنخ

حسن او صد یوسف كنعان كند



فضل بودی بی پدر گر او نبود

ز آن ابوالفضلش پدر عنوان كند



گر بخواهد نازنین فرزند من

با نگاهی عالمی سلمان كند



بود سلمان گرچه از اصحاب سر

و این نه آن سری كه كس پنهان كند



گرچه بود او را مقامی ارجمند

آن مقامی كو همه اذعان كند



داشتی آن مایه كو با یك نظر

ریگ صحرا گوهر غلتان كند



لیك هم سنگ ابوفاضل نبود

سنگ او را گر دوصد چندان كند



ز آن كشید آرنگ [3] این قصه به نظم

تا كه زیب دفتر و دیوان كند

و به راستی مطلب همین است كه به زبان همین شاعر جاری شده است:



دارد كه شاخه ی گل سرخ محمدی

انصاف ده كه خار مغیلان چه می كند





[ صفحه 620]





شد هر كه بنده ی در سلمان اهل بیت

تاج و نگین و ملك و سلیمان چه می كند



سلمان ولی كجا پسر فاطمه كجا

قطره بگو مقابل عمان چه می كند



گر برده بر فلك نظر لطف بوتراب

ذره به پیش مهر درخشان چه می كند




[1] اقتباس از كتاب ترجمه ي العباس از سيد عبدالرزاق مقرم، ص 195.

[2] بحار: ج 2، ص 319 تا 320.

[3] التماس دعا دارم. سيد مصطفي آرنگ 5 / 11 / 1374.